Instagram

جمعه، فروردین ۲۳

گوشه ی تیز ِ جهان


فرض کنیم عکسی روی میزت باشد که بچه ای سه چهارساله در آن دارد به سمت دوربین می دود ... ته تهش دلت می لرزد. اگر این بچه از زمین محو شده باشد اما، انتها ندارد. ته ندارد.. می تواند زخم باشد و نمکی که تمامی ندارد می تواند درد را دیکته کند مدام در دلت..

یک اس ام اس بی خودِ " آی لاو یو " می تواند ته ِ یک روز شلوغ به اندازه ی دو ثانیه لبخند بنشاند روی لبت و برود گم شود بین باقی حرفها و کلمه ها. همین اس ام اس ، اگر فرستنده اش از زمین رفته باشد ، می تواند تبدیل شود به سوهان قلبت .. که آرزوی به قوع پیوستن دوباره اش را هر روز توی بغض هات تکرار کند و تمام نشود.. تا همیشه ی ذهنت باشد ، مثل ِ تلخی ِ بادومی که تا همیشه پشت حافظه ات می ماند.

یک دعوای کوچک روزمره ، می تواند درد بی بازگشتی شود اگر طرف دعوات زمین را ترک کند.. تو بمانی و هزار عذاب و شکنجه درونت ، که چرا موقع جر و بحث یادت نبود ممکن است فردا نباشید. یکی تان.

این نوستالژی مرگ آور زمین است.. اینکه می دانی محو می شوی .. اینجا جای ماندنت نیست. . ایستگاه است .. قرار نیست ریشه کنی.. و ریشه می کنی.. و از هر شاخه ات هزار هزار میوه دلتنگی و اندوه آویزان می شود...تلخ تلخ مثل بادوم های پشت ِ حافظه ات .



۱ نظر:

rezgar.sh گفت...

به به می بینم که با انرژی بیشتری به وبلاگت می رسی .خیلی خوبه کمی بیشتر از عالی!